جمعه ها پلکاشونو وا می کنن
می کشن به آسمون نگاشونو
اگه از راه نرسی پنجره ها
وقف گریه می کنن دلاشونو
دل من یکی از این پنجره هاست
عمری یه منتظر واشدنه
بی تو از دار و ندار آدما
سهم این پنجره تنها شدنه
می دونم تو مهربونی، نمی خوای
که گرفتار شب تیره بشم
بگو از کدوم طرف سر می زنی
به کجای آسمون خیره بشم
دلمو نذر تو کردم، می دونم
دست احساسمو رد نمی کنی
می دونم به جرم دلواپسی یا
دلمو حبس ابد نمی کنی
دفتر خاطره ای قدیمی ام
پرم از خاطره های ناتموم
دوس دارم ورق ورق بخونی ام
بشکنه بغضی که مونده تو گلوم
جمعه ها پلکاشونو وا می کنن
می کشن به آسمون نگاشونو
اگه از راه نرسی پنجره ها
وقف گریه می کنن دلاشونو
|