جمعه آخر
نوشته شده توسط : منتظر
جمعه آخر

یه گلم، توی یه گلدون اسیرم

کاشکی بارون بباره روی تنم

می دونم باید که منتظر باشم

اگه منتظر باشم، نمی شکنم

یه گلم که بی تو، دستای خزون

داره گلبرگامو پرپر می کنه

به خدا، داغ ندیدنت بازم

داره چشمای منو تر می کنه

اگه منتظر باشم، نمی شکنم

یه نفر می یاد که تکیه گاهمه

یه نفر که چشمای روشن اون

باعث روشنی نگاهمه

خیلیا می خوان دوباره بشکنم

بمونم، بپوسم و رها بشم

نمی خوان دوباره از راه برسی

نمی خوان که با تو آشنا بشم

کی می شه دوباره از راه برسی

با نگات، پنجره ها جون بگیرن

کی می شه بشکنه بغض آسمون

کوچه ها باز بوی بارون بگیرن

هر چی منتظر باشم، بازم کمه

انتظار تو واسم مقدسه

می شمرم جمعه ها رو یکی یکی

کی می شه جمعه آخر برسه






:: موضوعات مرتبط: منتظران , ,
:: بازدید از این مطلب : 157
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست