رجعت سپید
نوشته شده توسط : منتظر

رجعت سپید

آسمان تیره است، ابرها غمگینند .

گلها رو به پژمردگی می روند و زمین عطشناک نفس های آخر خود را می زند .

ابرها هم از باریدن دریغ می کنند و به فریاد خشک و بی رمق دشت پاسخی نمی دهند .

هوا سیاه است، سیاه سیاه! و سروها را امیدی برای ایستادن نیست .

بلبلان نمی خوانند، کبک ها نمی خرامند، آهوان از تکاپو افتاده اند

زندگی مان گره خورده است با سکه و نان .

علف های هرزه در سبزه زار زندگی غوغا می کنند .

و همه در انتظارند ... در انتظار رجعتی سپید و ظهوری سبز .

زمین تفتیده و آسمان عمدیده، هزاران غمگین و سروها و آهوان ... همه در انتظارند .

در انتظار موعودی که می آید ... می آید و سبزی عشق را بر تمام وجود ارزانی می دارد .

همه چشم انتظارند ... چشم انتظار مردی از تبار خورشید، از جنس نور .

مردی از سلاله آفتاب با بوی یاس ...





:: بازدید از این مطلب : 188
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست