احساس انتظار
نوشته شده توسط : منتظر
احساس انتظار

این زمین را، بندگان صالح، به میراث می برند .

×××

احساس انتظار، مثل احساس تشنگی است:

احساس تشنگی، آدم را، به آب می رساند، و احساس انتظار، انسان صاحب نظر آگاه دین باور حقیقت جوی را، به حجت بالغه الهی! . . .

انسان اسلام، بزرگ ترین اصل اجتماعی و پاک ترین نهاد سیاسی دین را، اعتقاد و التزام به رهبری «معصوم » می داند .

رهبر جامعه انسان، هیچ کس نمی تواند بود، مگر «پیامبر» یا «امام » که به طور مستقیم از سوی خدا و یا به امر حق و به دست پیامبر، تعیین شده باشد .

حقیقت دین، جز این نیست و بلوغ انسانیت، جز از این راه، مقدور نمی تواند شد . (2)

شیعه، نیز - با التزام و پایداری بر این اصل خدایی - در هیچ لحظه ای از تاریخ، هیچ «ظالم » و «روند ظالمانه ای » را تایید و تصدیق نکرده، و بر سر این کار، «جان » خویش را - در همواره همه جا - بلا گردان «ایمان » خویش ساخته است! . . .

در آن حدیث مشهور، هم، که سخن از قیام حجت بالغه، به میان می آید، تمامت ضربت تاکید، بر سر «ستم ستیزی » است:

یملاالله به الارض قسطا و عدلا، کما ملئت ظلما و جورا .

خداوند، این زمین را - به دست او - از عدل و داد، سرشار می سازد، همانطور که از ظلم و جور سرریز شده باشد! . . .

تو گویی که آنچه دیو آتشخواره «ظلم » ، بر سر آدمیان خاک می آورد، با هیچ داغ و زخم دیگری، برابری نتواند کرد، اصلا، همه دردهای بشر کجا، و این آتش جانسوز خانمان بر باد ده، کجا؟ ! (3) . . .

و دوای این همه درد: «عدالت » !

از نگاه «شیعه » ، عدالت، اصل دین است:

نخستین پیشوای او، در محراب، به گناه عدالت، به قتل می رسد! !

و آخرین پیشوایش، برای این که به داد عدالت برسد قیام می کند;

و آخرین حلقه، از مجموعه حلقات مبارزات حق و باطل را - که از آغاز جهان، بر پای بوده است - به سامان می برد .

همه حرف «انتظار» ، همین است:

سفری دور و دراز، برای رسیدن .

با چشمان «آینده » ، تکلیف «حال » را، روشن کردن .

در آستانه سقوط و ابتذال، ، دست انسان را گرفتن، و او را، تا درگاه نگاه خدا، بالا کشیدن و بر تحقق آرمان والای همه انبیا و اولیا و مردان رزم آور راه حق، نظر داشتن! .

ودرآخرین رزم - پیروزمندانه - حیثیت عادلانه خاک را از نگاه بلند «بقیة الله » به نظاره برخاستن . . . و این، حرف کمی نیست! .

×××

انتظار، از جنس فرداست،

و احساس انتظار، فردایی شدن

عشیره انتظار، اهالی فردایند! . . .

آن که «نظر» ندارد، مثل کسی است که تشنه نیست .

احساس انتظار، مثل احساس تشنگی است .

آن که احساس تشنگی ندارد، آب - هر چند فراوان، زلال و گوارا، هم که باشد - به چه دردش می خورد؟ !

بی خیالی، این پا و آن پا کردن، و مرد «فردا» نبودن، «ضد انتظار» است!

انسان انتظار، آماده فرداست .

احساس انتظار، ازهم صحبتی های فردا، سرشارشدن است .

از اندیشه تردید، بیرون آمدن، و در دل یقین، در آمدن .

نشاط انتظار، آدمی را از ناامیدی و سستی، باز می گیرد .

با این نگاه های کوچک و پیش پا افتاده، آدم در «روز مرگی » ها، غرق می شود .

برای خوب دیدن، و خدایی نگریستن، باید به چشمان انتظار، مسلح شد!

آنکه «نظر» ندارد، به احساس انتظار، نیز - نمی تواند رسید .

«انتظار» سفر دور و درازی است .

سفر انتظار، چشم آدم را، باز می کند، سفر انتظار، انسان را، «صاحب نظر» می سازد . . .

×××

حرف از یک نقطه زمانی و مکانی نیست .

سخن از یک جغرافیای جهانی عقیدتی است:

تکان تازه ای در خاک و خلقت خاک!

تنه و بدنه خلقت، «عدالت » است . . . و در این میانه، «ستم » ، غباری بیش نیست، که به راحتی می شود آن را شست و پیکره اصلی، پاکیزه و زیبای آفرینش را در برابر نگاه انتظار زندگی، به دیدار نهاد! . . .

این شست و شو، اصلا، مشکل نیست:

«آب » که دارد می رود،

«رود» که دارد می گذرد،

فطرت پاک عادلانه «خاک » که دارد تکان تازه ای می خورد،

همه به یاری ما، خواهند شتافت!

تنها، کافی است تکانی بخوریم . در جنبش شکوهمند میلاد انتظار، به «احساس » برسیم و صاحب نظرانه، عمل کنیم . . .

انتظار، یک رفع تکلیف نیست . بلکه، فهم تکلیف است، ادای تکلیف است:

آنان که منتظر عدالت فراگیر و همگانی اند، خویشتن، باید همواره در سوی تحقق آن ; اندیشه کنند، بنویسند و بکوشند، و سهم سنجیده و دقیق خود را - از اندازه وظیفه ای که بر گردن دارند ادا کنند . . .

از بی نظران، چه انتظاری؟ ! . . . نبض عدل، که خاک را، به تکانی مواج و تند و تازه فرا می خواند، بی نظرانه نمی تواند بر گوش دل بنشیند . بی نظری، بی تفاوتی و بی خیالی، از احساس انتظار، به دور است . خویشاوندان خمیازه و خواب را بگویید که با بیراهه های خویش، مزاحم راه «مردان انتظار» نشوند!

احساس انتظار، در این فرهنگ، ماذنه بلند هستی است که از بالای بلند آن اذان عدل جهانی، سرداده می شود .

این انتظار، پاسخی است به تمامی هستی و همه فرشتگان، در برابر همان سؤال گلایه آمیز، که: «چرا بر کره خاک، پای کسانی باید باز شود که فساد کنند و خون بریزند؟ !»

این «انتظار» و پایانه معطر و مطهر خاک، پاسخ آنان و همه افکاری هم هست، که از «گرد خویش فرا نرفته و تمامت استعداد و توان انتظار را نمی نگرند . . .»

احساس انتظار، احساس طوفانی، شورانگیز و با نشاط است، و انتظاری ندارد، مگر پیروزی!

پی نوشت ها:

× قطعه ادبی برگزیده دومین جشنواره برترین های فرهنگ مهدویت; ویژه مطبوعات، به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی .

1 . سوره انبیاء (21)، آیه 105 .

2 . و در عصر «غیبت » ، با مرجعیت و فقاهت است که جای «ولایت » ، پر می شود .

3 . در نگاهی ژرف و فراگیر، «ظلم » ، تمامت آفات و شوربختی های آدمی را، در بر می گیرد . ظلم، هر آن کنشی است که اشیا و آدمی را، از شان و مکانت حقیقی اش، برکنار می دارد . جهل و نفهمیدن، ظلم است . بی ایمانی و شرک، ظلم است: «یابنی لا تشرک بالله . ان الشرک لظلم عظیم » ; فرزندم، بر خدای «شرک » میاور; چرا که شرک، «ظلم » بزرگی است! (سوره لقمان (31)، آیه 13)





:: موضوعات مرتبط: مهدويت , انتظار فرج , امام زمان «عج» , غيبت امام عصر «عج» , منتظران , ,
:: بازدید از این مطلب : 234
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست